کد خبر: ۳۹۳۵۰۲
تاریخ انتشار: ۳۰ اسفند ۱۳۹۵ - ۰۶:۵۷ 20 March 2017
همیشه هر نسل و متولدین هر دهه‌ای خود را خاص قلمداد می‌کنند و این هم مرسوم است که خود را در قامت یک آسیب‌دیده  بینند و اصطلاح نسل سوخته را متعلق به خود می‌دانند.
 
نسل سوخته واژه‌ای است که بار و حسی شاعرانه، مظلومانه و ترحم‌انگیز دارد و شاید به یکی از همین دلایل است که طرفداران زیادی دارد.  هر نسلی با در نظر داشتن مؤلفه‌ها و بر پایه‌ی معیارهایی، شرایط و حال و هوای ایام ،زندگی خود را مساوی با سوختنِ فرصت‌ها تعبیر می‌کند.  این معیارهای متفاوت می‌تواند شرایط بد اجتماعی و بی‌عدالتی در جامعه ، نبود و یا کمبود فرصت‌های شغلی، مختل بودن آرامش روانی جامعه و مسائلِ دیگری باشند که فرد در دوران خود با آن‌ها دست‌وپنجه نرم کرده است.  

در سوخته پنداشتن نسل‌ها موضوعات متفاوت دیگری هم می‌توانند در نظر گرفته شوند که برای انتخاب دهه‌ی مورد نظر، آن‌ها را به اختصار در مورد دهه‌های قرن حاضر ذکر خواهم کرد.

حافظه‌ی تاریخی و قرابت نسبی با فضای حال حاضر اجتماع علت انتخاب نمودن این بازه‌ی زمانی است.

دهه‌ی های اول، دوم، سوم، چهارم و پنجم سده ی 1300 درگیر مسائل متعددی بودند که عمده‌ی آن‌ها متأثر از نظام حاکم بر جامعه بوده و ارتباط معضلات آن ایام با نحوه‌ی اداره‌ی جامعه موضوعی بدیهی است. وقتی هدایت امور جامعه‌ی سنتی و مذهبی کشوری چون ایران در دست افرادی باشد که الگویشان برای اداره‌ی جامعه، جهان غرب و جامعه‌ی مسیحی و سکولار باشد، بروز یکسری مشکلات اتفاق عجیبی نخواهد بود.

نسل‌های متعلق به آن سال‌ها مشکلاتی چون قحطی، سرخوردگی اجتماعی به‌واسطه‌ی دخالت مستقیم قدرت‌های خارجی، ناکارآمدی نظام بهداشت و آموزش، فضای بسته‌ی سیاسی، فاصله‌ی زیاد میان سبک و سطح زندگی روستانشینان و شهرنشینان و موارد متعدد ازاین‌دست را پشت سر گذاشتند و اینها باعث شدند تا جوانان متعلق به آن سال‌ها، خود را نسلی سوخته در تنورِ استبداد و بی‌عدالتی‌های اجتماعی بدانند.

البته این افراد خاطرات خوشی هم دارند و هیچ دوره‌ی تاریخی را نمی‌شود کاملاً سیاه یا سفید دانست. متولدین آن سال‌ها در کنار یادآوری نابسامانی‌ها از موضوعات مثبت متعددی مانند : بااهمیت بودن حفظ حرمت افراد به‌ویژه بزرگ‌سالان، اخلاق مدارتر بودن افراد خانواده و اجتماع بدون آنکه آموزش و یا قوه‌ی قهریه‌ای وجود داشته باشد و در کل بیشتر دیده شدن صفات انسانی و اخلاقی مانند صداقت، غیرتمندی و ...در اجتماع آن ایام؛ ازجمله مواردی هستند که در خاطره‌ی این افراد وجود دارند.

اتفاق مهم دیگری که عمده‌ی متولدین دهه‌ی دوم تا چهارم یعنی 1320 تا 1340 را با خود درگیر ساخت، وقوع جنگ در سال منتهی به دهه‌ی شصت است. این جنگ بر جان و روح و روان نسل‌های مذکور تأثیر گذاشت. ازشکل گیری روحیه شهادت و ایثارگری تا بروز ناملایمات روحی روانی و اقتصادی در جامعه، موضوعاتی هستند که در این مقطع قابل مطالعه است. 

در سال‌های وقوع جنگ تحمیلی نسلی متولد شد و رشد و نمو یافت که غریبی خاصی دارد و گزینه‌ی مورد انتخاب من برای عنوان نسل سوخته است. علت این انتخاب تعلق خود من به این دهه نیست، بلکه مواردی است که من و ما نه در میانه‌ی نوجوانی و جوانی؛ بلکه از همان بدو تولد تجربه کردیم و حتی فلسفه‌ی تولد بسیاری از متولدین دهه‌ی ما متأثر از یک ایدئولوژی و استراتژی مورد نظر از سوی نظام بوده است.

تشویق دولت‌های وقت برای فرزند آوری  و نامعلوم بودن زمان پایان یافتن دفاع مقدس هشت‌ساله توجیهاتی هستند که باعث شدند تا تعداد متولدین دهه‌ی شصت بیش از میزان استاندارد باشند. نکته‌ی جالبی که وجود دارد این است، که شرایط نابسامان اقتصادی و روانی حاکم بر جامعه و ناامنی متأثر از جنگ، قاعدتاً می‌بایست باعث کاهش موالید در آن‌ها سال‌ها شود اما نتیجه‌ی معکوس رخ داد و آمار جمعیتمان بالا رفت.
نسل ما یک نسل میانی است. نسل ما پلی میان ایران سنتی و جامعه‌ی غرق‌شده در فنّاوری حال حاضر است.

 در دوران رشد و نمو ما از سیستم و کتب آموزشی گرفته تا آداب‌ورسوم جاری بین افراد، نسل ما بسیار به دهه‌های پیشین خود نزدیک بود و محیط خانواده‌ها فرزندانی را تحویل جامعه دادند که مفاهیم و ارزش‌های نسل‌های پیشین در آن حکم‌فرما بوده است.
متولدین دهه‌ی شصت اگر حتی فرزند شهید،جانباز و یا آزاده نبودند، اما باحال و هوای جنگ عجین شدند. آثارِ سختی‌های ناشی از فشار جنگ بر اقتصاد کشور را کمتر متولد دهه‌ی شصتی است که در زندگی خانواده‌اش احساس نکرده باشد. 

همه‌ی آنچه گفته شد به این دلیل بود تا به یادآوریم و بدانیم که نسل ما تجربه  و پتانسیل بالقوه‌ای برای حضور در مقام تصمیم سازی برای کشور داشته و دارد؛ اما آنچه این نسل به خود می‌بیند چیست؟
 
اگر یک متولد سال 60 تا 69 را در نظر بگیریم، انواع و اقسام مشکلات و معضلات را در دوران زندگی او مشاهده خواهیم کرد. متولدین این سال‌ها به‌سختی وارد دانشگاه شدند و پس از اتمام تحصیل هم با معضل بیکاری روبرو بوده و هستند. چند روز پیش درجایی خواندم که معضل بیکاری از سال 83 سیر صعودی پیدا کرد.

سال 83 از حیث زمان مبین موضوع جالبی است. سال 83 سال ورود به بازار کار متولد سال شصتی است که فارغ‌التحصیل شده و خدمت خود را به پایان رسانده است. سلسله‌ی این مشکلات از 83 تا 95 ادامه دارد و حتی امروز گریبان گیر متولدین سال‌های ابتدایی دهه‌ی 70 هم شده است.

معضل بعدی که ذهن و دل دهه‌ی شصتی‌ها را با خود درگیر کرده و می‌کند موضوع ازدواج آنان است. سخت شدن ازدواج به‌واسطه‌ی بالا رفتن توقعات اقتصادی خانواده‌ها، بی‌اعتمادی و بدگمانیِ رو به گسترش در جامعه،  پیچیده شدن شخصیت افراد اعم از زن و مرد و ... موجب شد تا بسیاری توانایی ازدواج نداشته باشند و یا اصلاً افکار و اهدافشان چنان دستخوش تغییر شود که زندگی مجردی و یا باری به هر جهت را به مزدوج شدن ترجیح دهند. علت پرداختن به کاهش آمار ازدواج در این یادداشت از این حیث است؛ که مختل شدن و یا منتفی شدن تمایل به ازدواج و یا بالا رفتن آمار ازدواج ناموفق در میان متولدین این دهه سبب شده تا ناراحتی‌ها و معضلات روحی و روانی این افراد بیشتر شود. این مشکلات در نمود منفی منجر به بروز رفتارهای آسیب‌زننده و یا حتی بزهکاری شده‌اند.
حال بیایید مدینه‌ی فاضله‌ای را در ذهن خود ترسیم کنیم که در آن برای این نسل برنامه و تمهیدی در نظر گرفته می‌شد تا با پرورش درست و مهیا ساختن بازار کار و سهل شدن تأمین نیازهای عاطفی و اجتماعی نظیر ازدواج و در نتیجه به‌دست آمدن شرایط نسبتاً مطلوب از منظر روانی، اقتصادی و اجتماعی برای آنان؛ و این نیروی بالقوه به نیرویی بالفعل تبدیل می‌شد. نیروی بالفعلی که ویژگی‌های خاصی دارد.

ویژگی‌های خاص این نسل برآمده از همان عواملی است که در طول زندگی این افراد وجود داشته و بر آنان تأثیر گذاشته است. زندگی در شرایط سخت سال‌های جنگ، وجود تعلقات اخلاقی و قلبی به مبانی تبیین یافته در نسل‌های پیشین به دلیل قرابت با آنان، آشنا بودن با تغییرات و نیازهای روز جامعه‌ی فنّاوری محور دو دهه‌ی اخیر و مسائلی ازاین‌دست موجب پدید آمدن نسلی شده است که یک دوره‌ی میانی بین ایران سنتی با ویژگی‌های خاص خود و نسل جدیدِ تشنه به فنّاوری و جامعه‌ی مدرن است.

ظرفیت‌های یادشده برای متولدین دهه‌ی شصت به همان میزانی که می‌توانست و می‌تواند سازنده باشد، به دلیل سرخوردگی و  مسکوت ماندنش در سال‌های آتی موجب بروز معضلات بدتری هم خواهد بود. متولدین این دهه به‌واسطه‌ی سن خود در 20 سال آینده باید پدربزرگ و مادربزرگانِ در شرف بازنشستگی باشند که خود تأثیرگذار بر دو نسل هستند. اما با توجه به شرایط موجود شاهد اتفاق خوبی نخواهیم بود و وجود شکاف نسلی عظیم و وجود بازنشستگان افسرده حال شاید یکی از کمترین مخاطرات پیش رو در آن ایام باشد. 

ای کاش نسل‌ها نسوزند یا اگر هم می‌سوزند شرایطی مهیا می‌شد تا سوختنشان منتج به ساختنشان می‌شد و از دل خاکسترشان چون ققنوس، ققنوس‌های دیگری به یادگار می‌ماندند؛ همان طور که مدافعان پشت خاک‌ریز و یا مردم پشت خطوط جبهه‌ها نسلی را پرورش دادند که هم گذشتگان را می‌فهمد و محترم می‌شمارد و هم به‌واسطه‌ی  رشد کردن در سال‌های آغازین عصر ارتباطات و اطلاعات، شرایط و نیازهای روز را هم خوب می‌فهمد و می‌تواند با بکار بستن تجربیات پیشینیان از آن بهره جوید.
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار