عمل آب مرواریدی در یکی از کلینیکهای مشهور تهران برای پدرم لازم بود مسئول هماهنگی یک روز قبل از هر مرحله انجام مقدمات عمل جراحی زنگ میزد ساعت فلان حتما باید به آنجا بیایی اما ممکن است معاینه با تاخیر باشد چرا که پزشک محترم بسیار درگیر است، مرحله سوم نوبت مراجعه بود که دوباره همین مکالمه تکرار شد پاسخ دادم سرکار خانم چند بار آمدهایم سر وقت اما هر بار دو ساعت و بعضا بیشتر پزشک نیامده منم شاغلم به خدا سختم است مرخصی گرفتن اجازه هست با توجه به سابقه تاخیر قبلی یک ساعت دیرتر بیایم پاسخ داد خیر؟ شاید دکتر سر وقت بیاید آنوقت نوبت شما به فرد دیگری داده میشود.
با خود گفتم فعلا ریش و قیچی دست اینها است مصلحت است که ما سر وقت آنجا باشیم تشکر کرده و گفتم حتما، چشم. روز بعد در محل کلینیک قرارمان ساعت حدود 8.5 صبح بود اما طبق معمول تعداد زیادی از بیماران و همراهانشان در سالن انتظار نشسته بودند خصوصا شهرستانیها که بعضا شب قبلش به تهران آمده " الله و اعلم " که این عزیزان شهرستانی کجا بیتوته کرده اند یا چه هزینههای گزافی را در تهران متحمل شدهاند و چه ساعتهای گرانبهایی از عمرشان در این زمینه که دود شده و به هوا رفته است.
طبق پیشبینی مسبوق به سابقه پزشک متخصص باز هم حدود یک ساعت دیر تشریف آوردند با خود گفتم حدود بیست نفری که در آنجا معطل ماندهاند تکلیف هزینه فرصت از دست رفتهای که برای خود و همراهشان متحمل شده اند چه میشود؟ به بابا گفتم اجازه بده که بروم اعتراض کنم نگاهی بهم کرد و گفت پسرم دردسر درست نکن ممکن است اذیتمان کنند با جوان بغل دستی باب گفتگو باز شد گفتم همراه منی تا اعتراض کنیم او هم نگران بود که مبادا .....به هر حال دیدم کسی واکنشی نشان نمیدهد گویی این نقیضه عادت شده و ترک عادت موجب ....است.
چاره ای نداشتم سکوت کردم بعد از حدود ساعت ده و نیم که رفتیم خدمت پزشک محترم خواستم به او تذکر دهم که عزیز، متخصص ممکن است کاری ناگهانی برای شمای محترم پیش آمده باشد قبول ولی تاخیرها زیاد است و چند بار اتفاق افتاده عزیز به خدا ما هم کار داریم و برای وقتمان ارزش قائلیم حتی در تفکرات ذهنیم و با الگو از سریال ستایش خواستم انگشتهای دو شست دستم را معکوس کرده و خطاب به دکتر با افتخار بگویم "اوف تاد "
نگاهی به پدر پیرم کردم و کمی اوضاع و احوال مردم نشسته در سالن انتظار را دیدیم با خود گفتم دست نگه دار چرا که چارهای نیست زیرا فعلا باید دوزاری افکارخودت بیفتد متخصص کم است اگر بود کلی از شهرستانیها اصلا به تهران نمیآمدند چاره ای نیست باید ناز پزشکان را خرید زیرا هر که را طاووس خواهد جور هندوستان کشد یا اینکه اگر از فردا پزشکان متخصص تصمیم بگیرند سر کار نیایند مردم چکار کنند اما غم درونیم بیشتر از مردم بی تفاوتی بود که برای وقت و پول خود هم ارزش قائل نیستند راستی چرا مردم اینقدر نسبت به حقوق خود بی تفاوتند؟
کمی که آرام شدم به خود گفتم چرا وکلای محترم دادگستری کشورمان به وکالت از عموم افراد متضرر پیشقدم برای حل این دسته از مشکلات مردم نمیشوند؟ شاید شنیده باشید در بعضی از کشورها وکلا در سالن انتظار فرودگاه ها مینشینند تا در صورتی که هواپیمایی تاخیر داشت همانجا مراتب طرح دعوی برای احقاق حقوق مردم را شروع کنند.
از طرفی در پاسخ به بی تفاوتی مردم با خود اندیشیدم مگر اکثریت مردم مطالب حقوقی را میدانند؟ آیا در مقاطع تحصیلات متوسطه یا عالی برای دهها هزار نفر در حد 3 واحد درسی عمومی در زمینه اطلاعات اولیه رشته حقوق وجود دارد تا هر یک از این دسته افراد راهنمای مردم باشند تا نسبت به حقوق اولیه شان آگاه شوند؟
امید است مسئولان دلسوز مردم هر چه سریعتر نسبت به برنامهریزی برای حل این مشکلات اقدام نمایند چرا که این امر ربطی به دشمنان خارجی ندارد بلکه امری کاملا داخلی و با حداقل هزینه قابل حل است.