محمد رضایی- در روزهای گذشته، شهر و استانمان یکبار دیگر سوژه جهان شد. داغ شدن بیش از حد اهواز و خوزستان که با رنگ سرخ روی نقشه ی واشنگتن پست خودنمایی میکرد حکایت از اوضاع عجیب و البته سوالبرانگیز این شهر دارد.
آلودهترین شهر جهان، این بار داغترین هم شده است. از یک سوی تغییرات اقلیمی جهان، خود عاملی شده بر بالارفتن درجه حرارت کره خاکی و تنگ شدن دایره شهرهای خوش آب و هوا و از سوی دیگر دست انسان نیز در کار است که خود عامل ویرانی خانه اش می باشد! این یکی واقعا نوبر است. اگر تنها در برابر این وقایع و رخدادها بگوییم که زمین با ما سرجنگ دارد، به بیراهه رفته ایم چراکه ردپایمان را در این مسیر نمیتوانیم پاک کنیم.
کافی است به شهر اهواز بنگریم که به واسطه نادیده گرفتن اصول زیستمحیطی، آینه عبرت و به محلی برای نمایش تاثیرات مخرب انسان بر طبیعت پیرامون آن بدل گشته است.
همین دیروز بود که گری لویس، نماینده سازمان ملل در ایران دست نمایندگان برخی کشورها را گرفت و با خود به اهواز آورد تا به آنها عمق فاجعه را نشان دهد.
اما اهواز چرا به یکباره به این روز افتاد؟ این سوال خیلی از ساکنین این شهر است. شهری که درگذشته با توجه به جاذبههایی همچون فرصت اشتغال، شهریت مدرن و... میزبان بسیاری از مردم کشورمان بود اینبار برای بومیاناش دافعه دارد و دهها و صدها هزار نفر را وادار به مهاجرت کرده است.
سرعت «تغییرات بد» در این خطه رو به افزایش است. هنوز تراژدی پاییز، بارانهای بیماریزا و راز سر به مُهرش را از یاد نبردهایم که باید داغی عجیب خورشید تیر را هم احساس کنیم.
ثبت گرمای ۵۴ درجه زنگ خطر را به صدا درآورده است اما با این وجود گویا درک این موضوع برای برخی سخت است. خوزستان دارد جان میدهد و عدهای به رسم این روزها دارند با این جان دادن عکس سلفی میاندازند. ساخت جوک و طرحهای به ظاهر خنده دار و سوژه شدن گرمای اهواز در فضای مجازی، شاید حکم مُسکن برای سر درد آنها را داشته باشد اما خیال آنها خام است. دیگر این مسکنها دوای درد نیستند؛ واقعیت این است که از سال ۸۹ تا امروز، دمای هوای اهواز برای هفتسال پیاپی مرز ۵۰ درجه سانتی گراد را رد کرده که این مساله نشان از تغییرات اقلیمی در این شهر بزرگ دارد و نمیتوان آن را صرفا به تغییرات آب و هوایی نسبت داد.
افزایش تغییرات اقلیمی تا اندازه ای است که به اعتقاد سازمان فضایی آمریکا (ناسا) اگر در دهههای آتی، تصاعدات گازهای گلخانه ای به میزان قابل توجهی پایین نیاید، بخشهایی از خاورمیانه (از جمله اهواز و چند شهر دیگر) بیش از اندازه گرم میشوند و در نتیجه دیگر قابلسکونت نخواهند بود؛ هرچند که تصورش سخت است اما اوضاع حال، این ادعاها را تایید میکند.
کافی است به چهار گوشه شهرمان نگاهی بیاندازیم تا حرکت عجیب انسان در نابودی خانه اش را در این شهر به چشم ببینیم. شهرمان دیگر نای نفس کشیدن ندارد. محاصرهاش از غزه هم سنگینتر شده است. دارد جان میدهد در میان انبوهی از بی مسوولیتیها و صنایع آلاینده. آبی آسماناش را گرفته و به جای آن سیاهی دادهاند. بی تدبیریهای تکراری و نابودی محیط زیست یعنی مرگ تدریجی اهواز؛ یعنی خالی شدن یکی از حساسترین شهرهای خاورمیانه و کشورمان از سکنه.
فرصتها میگذرند و ما فقط به نظاره نشسته ایم، اکنون که مسائل زیستمحیطی به یکی از دغدغههای بزرگ نظام جمهوری اسلامی ایران تبدیل شده برای مقابله با این موضوع باید راه رفته را بازگردیم و خرابکاریهایمان را پاک کنیم. باید از برچیدن لکه سیاه سد گتوند از روی کارون شروع کنیم و به احیای آن برسیم. (آمريكا الگوي رويكرد سدسازي در ايران بودهاست، ولی آمريكا از دهه ٧٠ميلادي ديگر سدي نساختهاست، چرا كه به اين نتيجه رسيدهاند كه ساخت سدهاي بزرگ، ناپايداري بزرگي در آبخيزها ايجاد ميكند) ما نیز باید از تعداد سدهایمان بکاهیم و با احترام به طبیعت دوباره خوزستان را جلگه کنیم؛ بازگشت رطوبت دوای درد خاکهای خشک این دیار است که با هر بادی به هوا برمیخیزد.
دلیل بدی حال اهواز را باید در رودخانهاش جست؛ انتقال آب بر روي محيط زيست منطقه اثرات مخربي داشته و باخشک شدن تالابها باعث افزایش گردوخاک و بالا رفتن درجه حرارت زمین شده که این امرکاملا بر خلاف اصل پنجاه قانون اساسی کشور میباشد.
باید فضای سبز شهرمان را دوباره تقویت و از آن در بهبود شرایط اقلیمی بهره ببریم و نه اینکه به هر بهانه ای ارّه به دست، جان آنها را بگیریم. «ناگفته نماند که وجود شبكه قدیمی برق در اهواز، همواره عاملي براي قطع مکرر و سالیانه درختان شهر اهواز بوده که ظاهرا این تخریب درختان قرار است تا ابد ادامه یابد و این اقدامات، تلاشهای مثبت شهرداری در گسترش فضای سبز راکماثر میکند.» برای نفس کشیدن دوباره اهواز باید میزان آلایندگی صنایع موجود در آن را کاهش داده و در جانمایی صنایع و شهرکهای صنعتی اطراف آن بازنگری کنیم. برای جلوگیری از گرم شدن هوا باید جلوی سوختن شبانه روزی دهها فلر (مشعل) نفتی و گازی را بگیریم که خود عاملی است در بالابردن شدت گرمای محیطی و افزایش گازهای گلخانه ای و مشکلات تنفسی و...
برای احیای اهواز و خوزستان باید از همین امروز دست بکار شویم. بحث امروز خوزستانیها بیش از هرچیز دیگری حیات و بقای سرزمین مادریشان است؛ آنان دستشان در جیب خودشان است و نیاز به صدقه ندارند و تنها به احترام و حرکت مسوولان نیاز دارند.
آنان تابستانهای سالیان نهچندان دور که در ظهر داغ ابرهای باران زا با بارش باران غافلگیرشان میکرد را به یاد میآورند. اهوازیها لکههای سفید ابرها را که در بیکران آبی آسمان چشمها را به خود خیره میکردند، در یاد دارند. اهوازیها خروش کارون در میانه شهرشان، پرواز لک لکها را به چشم خود دیده اند، و لب کارون و وصف بیمثالش از نوستالژیهای آنهاست.
اهوازیها در مقابل اما، تا قبل از یک دهه گذشته خاطره ای از گرمای ۵۴ درجه، بارانهای اسیدی، آسمان بهت زده و گرد و غبار نداشته اند. به راستی چه کرده ایم که آسمان بر سرمان خراب شد؟ درد ما بالاتر از همه مشکلات شهرمان که بارها درباره آن قلم فرسایی کردهایم، امروز چیز دیگری است و آن هستی و ماندگاری سرزمینمان می باشد. هرکسی که از دستش کاری برای بهبود شرایط بحرانی اهواز برمیآید، باید اکنون وارد میدان شود و حق خود را بجا بیاورد. یادمان نرود ما با اقدامات مخرب، به نوعی به این شهر و آیندگان آن بدهکاریم و ادامه حیات آن در دستان ماست.