گفت: رحیم مشایی به اتفاق چند نفر در مقابل سفارت انگلیس حکم زندان بقایی را آتش زد!
گفتم: چرا جلوی سفارت انگلیس؟!

گفت: اعلام کرده که محکومیت بقایی به دستور مستقیم ملکه انگلیس بوده! و وزیر خارجه انگلیس در سفر خود به ایران این دستور را به مسئولان قضایی جمهوری اسلامی ایران ابلاغ کرده است!
گفتم: حالا مگر بقایی کی هست که ملکه و دولت انگلیس خواهان محکومیت او بوده‌اند؟!

گفت:چه عرض کنم؟! در جای سم اسب آب جمع شده بود، مورچه افتاد توش و داد زد آهای مردم، چه نشسته‌اید که دنیا را دارد آب می‌برد! 
گفتم: ‌ای عوام! سرتا پای این جماعت انگلیسی است، دارند رد گم می‌کنند، مگر همین مشایی علنا از صهیونیست‌های ‌اشغالگر فلسطین حمایت نمی‌کرد و آنها را مردم اسرائیل نمی‌نامید؟! مگر نمی‌گفت دوران اسلامگرایی تمام شده است؟! مگر رسما دنبال حذف اسلام و جایگزینی مکتب ایرانی به جای مکتب اسلام نبودند؟! و...

گفت: خب، انگلیس از عوامل خود غیر از مخالفت با اسلام، مخالفت با اسلامگرایی و به‌رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی چه انتظار دیگری دارد؟! همه آنچه را که انگلیس می‌خواهد، این جماعت بی‌کم و کاست انجام داده‌اند، بنابراین کم‌شعورترین آدم‌ها هم باور نمی‌کنند که این جماعت عامل انگلیس نباشند. 
گفتم: این حرکتشان هم ادامه همان کاسه‌لیسی انگلیس است! و می‌خواهند برای انگلیس که بارها از ایران سیلی خورده است کسب وجهه کنند و آن را کشور قدرتمندی جا بزنند که حتی بر مقدرات ایران اسلامی هم سیطره دارد! یعنی آرزوی انگلیس را به خبر تبدیل کرده‌اند!

گفت: ولی عقلشان قد نداده که دارند هویت خودشان را فاش می‌کنند!
گفتم: یارو توی آینه نگاه کرد و به تصویرش گفت، خیلی برایم آشنا به نظر می‌رسی! و بعد از چند دقیقه گفت، آهان فهمیدم، دیروز توی سلمانی روبرویم نشسته بودی!