دکتر فریبرز رئیسدانا گفت: متاسفانه دولت آقای روحانی نیز مانند دولت احمدینژاد برای اقتصاد ایران برنامهریزی علمی و منطقی نکرده و قصد دارد بدون آینده نگری مسیر پیش رو را طی کند.
به گزارش تابناک کردستان، دکتر فریبرز رئیسدانا اقتصاددان و چهره مطرح دانشگاهی کشور در گفتوگو با «آرمان» از تسامح و مدارا با چالشهای سیاسی و اقتصادی جامعه خودداری کرده و مانند یک منتقد با صراحت به بیان نظریات خود پرداخته است. آنچه میخوانید متن این گفتوگو است.
آقای روحانی تلاش کرد ابتدا موانع خارجی اقتصاد ایران را که با تحریمها به وجود آمده بود برطرف کند و سپس به ساماندهی اقتصاد داخلی بپردازد. به نظر شما این استراتژی صحیح انتخاب شد؟دولت آقای روحانی در این زمینه به چه میزان موفق عمل کرده است؟
آقای روحانی در انتخاب استراتژی، هدفگذاری و ساختار اقتصادی که برای خود تدوین کرده روش صحیحی را در پیش نگرفته و از استراتژی مناسبی استفاده نکرده است. همین مسئله که دولت آقای روحانی دوران پس از توافق هستهای را به نام «دوران پسا برجام» نامگذاری کرده به معنای این است که ایشان برجام را نقطه عطف تاریخ قلمداد میکند.
آقای روحانی گمان میکند با پیروزی برجام اقتصاد ایران شکوفا خواهد شد. به نظر من این دیدگاه صحیح نیست و دارای پشتوانه علمی و کارشناسی نیست. مشکلات اقتصادی ایران تنها به دلیل تحریمهای بینالمللی به وجود نیامده که با برداشتهشدن تحریمها از بین برود. ساختار اقتصادی و شاکله اقتصادی ایران دارای مشکل و نقصان است و هیچ ارتباطی به تحریمهای بینالمللی ندارد.
ساخت قدرت و توزیع ثروت در بین طبقات مختلف اجتماعی در ایران به شکلی است که اقتصاد ایران را دچار «فروبستگی تورمی» کرده است. تحریمها مشکلات ساختاری اقتصاد ایران را تشدید کرد و روی بدنه معیوب اقتصاد ایران سوار شد. تحریمها ضربههای زیادی به اقتصاد ایران وارد کرد و نتایج ناخوشایندی برای اقتصاد ایران در پی داشت. یکی از نتایج تحریمها این بود که تودههای مردم را محروم کرد و سبب شد تودههای محروم جامعه نسبت به این مسئله واکنشهای اجتماعی و سیاسی نشان بدهند.
نکته دیگر اینکه بسیاری از موسسات دولتی و نیمه دولتی داخلی در ایران به دلیل اینکه در دوران تحریمها مواد اولیه به آنها تعلق نمیگرفت دچار آسیبهای جدی شدند. همه این مشکلات اقتصادی از درون به دولت فشار وارد میکرد که به سمت حل کردن مسئله تحریمها حرکت کند. با این وجود برداشته شده تحریمها به منزله بهبود وضعیت اقتصاد ایران نیست. برداشتن شدن تحریمها نمیتواند مشکلات ساختاری ایران را از بین ببرد. از سوی دیگر مسئله تحریمها هنوز حل نشده و ایالات متحده آمریکا به شکلهای مختلف در حال کارشکنی و بدرفتاری در این زمینه است.
شاید آقای روحانی تا قبل از توافق هستهای گمان نمیکرد مشکلات دوران پسابرجام عمیقتر ازآن چیزی که از قبل فکر میکرده است. این در حالی است که مخالفان و همچنین دشمنان منطقهای نیز دولت آقای روحانی را تحت فشار قرار دادهاند. به نظر شما در چنین شرایطی آقای روحانی چه استراتژی را باید در دستور کار خود قرار بدهد؟
متاسفانه هنوز دقیقاً مشخص نیست در مسئله برجام چه بده وبستانی صورت گرفته و چه اتفاقی رخ داده است. به نظر من آقای روحانی در حال «ایرانیزه کردن» اقتصاد نئولیبرالی است و از یکی از شیوههای نادرست علم اقتصاد یعنی کمک فرستادن سرمایه دولتی به بازار استفاده میکند. در شرایط کنونی دولت آقای روحانی نقش «سرمایه دار» را برای بازار بازی میکند. این در حالی است که نه سرمایهگذار است و نه از شیوه دولت رفاهی استفاده میکند.
به همین دلیل در فضای بازار قدرت مانور بالایی ندارد. دولت آقای روحانی گمان میکند اگر با کشورهای غربی ارتباط برقرار کند مشکلات اقتصادی ایران از بین میرود و اگر توافق هستهای صورت بگیرد سیلی از خوشبختی وارد اقتصاد ایران میشود. به نظر من برخی از اقتصاددانان که با دولت همکاری دارند نیز این مسئله را از نظر علمی به آقای روحانی گوشزد کرده بودند که چنین روشی صحیح نیست؛ اما روش نئولیبرالی آقای روحانی مانع از پذیرفتن این واقعیت اقتصادی و سیاسی شده است.
آقای روحانی گمان میکند با صادرات میتواند وضعیت اقتصاد کشور را بهبود ببخشد. به همین دلیل هم تلاش میکند صادرات ایران را افزایش دهد. این در حالی است که تا زمانی که ساختارهای اقتصادی ایران درست نشود و شکل علمی و منطقی به خود نگیرد نمیتوان صادرات مطلوب و استاندارد به بازارهای جهانی ارسال کرد.
به عنوان مثال ایران در سالهای اخیر قصد داشته خودروهای خود را به کشورهای دیگر صادر کند. با این وجود به دلیل عدم علاقه کشورهای خارجی به خودروهای ایران، دولت مجبور شده خودروهای تولید شده را به بازارهای داخلی منتقل کند. به نظر من بسیاری از آلودگیها و مرگ و میر در تصادفات رانندگی نیز به همین دلیل بوده است.
آقای روحانی گرایش زیادی به غرب دارد و گمان میکند میتواند بدعت گذار ارتباط پایدار ایران با کشورهای غربی باشد. توافق هستهای که در دولت آقای روحانی به نتیجه رسید دستاورد خوبی بود اما باید از پایه و زیرساختها شروع میشد. همه دولتهای پس از انقلاب به شکلهای مختلف در مسئله هستهای نقش داشتهاند و با سیاستهای باز یا بسته خود در سرنوشت پرونده هستهای ایران تاثیرگذار بودهاند. با این وجود آقای روحانی تلاش کرد سایه جنگ را که احمدینژاد به وجود آورده بود از سر مردم ایران بردارد. این حرکت آقای روحانی صحیح و مثبت بوده و هیچ بحثی درباره آن وجود ندارد. با این وجود من معتقدم سایه جنگ هنوز به طور کامل از سر مردم ایران برداشته نشده است. جغد جنگ از این کنگره بلند شده و در کنگره دیگر نشسته است.
دولت آقای روحانی هنوز ماهیت دولت ایالات متحده آمریکا را نشناخته است. شاید هم شناخته و گمان میکند تنها راهکار همین است. باراک اوباما در جایی عنوان کرد داراییهای بلوکه شده ایران در کشورهای خارجی رقمی بالغ بر۱۵۰میلیارد دلار است. این در حالی است که ترامپ در میتینگهای انتخاباتی خود عنوان میکند۱۳۰میلیارد دلار بوده است. برخی از مقامات دیگر ایران و آمریکا نیز رقمهای دیگری را در این زمینه عنوان میکنند.
سوال من اینجاست که چطور سیستمهای بانکی و مالی ما هنوز نمیتواند رقم دقیق داراییهای ایران را در بانکهای خارجی محاسبه کنند و به اطلاع افکار عمومی برساند. دولت آقای روحانی باید نخستین اولویت اقتصادی خود را پیدا کردن راهحل برای 7.5 میلیون تحصیلکرده بیکار در جامعه قرار میداد.
بنده با ایجاد ارتباط با کشورهای خارجی مخالف نیستم و معتقدم ممکن است دستاوردهای خوبی برای اقتصاد کشور به همراه داشته باشد. با این وجود معتقدم نباید اجازه داد عاملان تحریمها و کسانی که باعث به وجود آمدن تحریمها شدند دوباره در ایران به قدرت برسند.
ایالات متحده آمریکا به تازگی مبلغ 8.2 میلیارد دلار از پولهای بلوکه شده ایران را مصادره کرده است. آیا آمریکا با توسل به چنین اقداماتی در اندیشه گرفتن امتیازات بیشتر از ایران است یا اینکه برای ساکت کردن مخالفان داخلی خود در مسئله برجام دست به چنین اقدامی زده است؟
ایالات متحده آمریکا براساس ماهیت نظام امپریالیستی خود دست به چنین اقداماتی زده است. نمیتوان نام چنین اقداماتی را کارشکنی، سنگ اندازی یا فشار برای گرفتن امتیاز بیشتر گذاشت. با ماهیت امپریالیسم باید با خرد اقتصاد سیاسی و خرد دیپلماسی نوین جهانی برخورد کرد. نوشتن قرارداد و امضا کردن آن سیاست آمریکا بوده است.
آمریکاییها از ابتدا میدانستند پرونده هستهای ایران برای آنها چه فواید و مضراتی دارد. در نتیجه با سیاست و برنامهریزی با ایران توافق کردند. ماهیت ایالات متحده آمریکا سلطهجویانه و متکبرانه است.
بیل کلینتون رئیسجمهور سابق آمریکا و همسر هیلاری کلینتون سالها قبل به صراحت عنوان کرد«آمریکا بدون سلطه جهانی نمیتواند به حیات خود ادامه بدهد». کلینتون در یکی از نطقهای خود در یکی از دانشگاههای آمریکا و در بین دانشجویان آن عنوان کرد: «ما نمیتوانیم مانند یک کشور عادی در جهان زندگی کنیم. ما باید سروری داشته باشیم».
در نتیجه اقدام اخیر آمریکا در مصادره پولهای بلوکه شده ایران چوب لای چرخ گذاشتن نیست و بلکه از قبل قابل پیش بینی بود. دولت آقای روحانی باید فکر چنین روزهایی را میکرد که ممکن است آمریکا دبه کند و مسیری به جز مسیر توافق شده را طی کند.
من تعجب میکنم چگونه فردی مانند حسن روحانی که سالها در عرصه سیاسی ایران فعالیت کرده و به شکلهای مختلف بدقولی و بدعهدی ایالات متحده را به چشم دیده حاضر شده با این کشور پای میز مذاکره بنشیند.
آقای روحانی مدعی است با توافق هستهای دست کسانی را که از دور زدن تحریمها به ثروتهای افسانهای دست پیدا کرده بودند از بیت المال کوتاه کرده است. آیا این مسئله در واقعیت رخ داده است؟
این مسئله که کسانی از دور زدن تحریمها به ثروتهای هنگفتی دست پیدا کردند و منافع بیشماری به دست آوردند صحیح است و در واقعیت رخ داده است. با این وجود وضعیت به شکلی نبود که تنها محافظهکاران و منتقدان جریان اصلاحات از تحریمها سود میبردند.
بدون شک محافظهکاران نیز از وجود تحریمها ضرر می کردند. تحریمها به بسیاری از کارگاهها و کارخانههای محافظهکاران و نهادهای سنتی قدرت ضربه جدی وارد کرده بود. به همین دلیل هم بود که برخی از مسئولان سنتی قدرت از جمله نخستین افرادی بودند که به آقای روحانی برای توافق هستهای تبریک گفتند.
در عین حال برخی جریانهای سیاسی و اقتصادی از شرایط تحریمها نهایت استفاده را به سود خود و نزدیکان خود کردند و به ثروتهای بادآورده دست پیدا کردند. در مسئله تحریمها نباید خط کشی سیاسی وجود داشته باشد که مثلا فلان جریان سیاسی از تحریمها سود میبرده و فلان جریان سیاسی مخالف ایجاد تحریمها بوده و از ابتدا برعلیه قطعنامههای سازمان ملل موضعگیری کرده است.
بسیاری از محافظهکاران با حمایت از احمدینژاد در سالهای ۸۴ و ۸۸ در به وجود آوردن تحریمها دخالت داشتند. در نتیجه چگونه ممکن است محافظهکاران هم در به وجود آودن تحریمها نقش داشته باشند و هم اینکه از تحریمها ضرر کرده باشند؟
محمود احمدینژاد محصول ساختارهای معیوب اقتصاد ایران است، اما نباید تمام مشکلات اقتصادی ایران را به گردن دولت احمدینژاد انداخت. احمدینژاد آسیبهای زیادی به اقتصاد ایران زده است. با این وجود بسیاری از مشکلات مهم اقتصاد ایران از گذشته به او به ارث رسیده است؛ همچنان که به حسن روحانی نیز به ارث رسیده است.
دلیل اصلی تحریمها پافشاری ایران بر اجرایی کردن پرونده هستهای بود. مسئله مهم اینکه احمدینژاد در این پافشاری تنها نبود و بسیاری از نهادهای قدرت با وی همراهی میکردند. این وضعیت برای آقای روحانی نیز وجود داشت و وی به تنهایی نمیتوانست با کشورهای 1+5 به توافق برسد. در نتیجه بسیاری از نهادهای قدرت با این رویکرد موافق بودند و حسن روحانی را حمایت میکردند.
در سالهای گذشته احمدینژاد بارها تلاش کرد با کشورهای غربی به توافق برسد. وی حتی به دنبال ایجاد ارتباط با ایالات متحده آمریکا نیز رفت. با این وجود به دلیل برخی اقدامات رادیکال احمدینژاد در فضای بینالمللی، کشورهای غربی به وی اعتماد نمیکردند و حاضر نبودند با وی بر سر یک میز مذاکره بنشینند. احمدینژاد قصد داشت با گفتمان خود پای میز مذاکره با آمریکا بنشیند اما آمریکاییها حاضر نبودند با چنین گفتمانی مذاکره کنند و چنین گفتمانی برای آنها قابل اعتماد نبود.
دولت آقای روحانی در دو سال گذشته تلاش کرده با سیاست درهای باز اقتصادی با کشورهای پیشرفته غربی مانند آلمان، فرانسه، ایتالیا و کشورهای جنوب شرقی آسیا مانند ژاپن و کره جنوبی قراردادهای تجاری مهم و بزرگی منعقد کند. این مراودات تجاری و قراردادهای سنگین چه فرصتها و چالشهایی را پیش روی اقتصاد ایران قرار میدهد؟
این قراردادها هیچ گونه تاثیر درازمدت و عمیق براقتصاد کشور نخواهد گذاشت. نمونه بارز این قراردادها خرید هواپیماهای ایرباس از فرانسه بود. به نظر من این قرارداد یکی از ضعیفترین سیاستهای اقتصادی دولت آقای روحانی بود.
آقای روحانی نباید این هزینه گزاف را صرف خرید هواپیماهای خارجی میکرد و بلکه باید به اولویتهای داخلی مانند بیکاری جوانان اختصاص میداد. نکته دیگر اینکه پرداخت حقوق هزاران کارگر داخلی ماههاست صورت نگرفته و به بهانههای مختلف به تعویق میافتد. دولت آقای روحانی میتوانست این پول را به حقوق معوقه کارگران داخلی اختصاص بدهد.
دولت همچنین میتوانست از کشورهای آسیای شرقی مانند مالزی هواپیماهای رده دوم تضمین شده خریداری کند که همین کارکرد ایرباسها را نیز برای مردم ایران داشت. به نظر من اغلب قراردادهای خارجی دولت آقای روحانی به صورت تحمیلی بسته شده است. کشورهای غربی به صورت غریزی همواره در حال صدور سرمایه هستند. در نتیجه اغلب قراردادهای کشورهای غربی با ایران به صورت برنامهریزی و برای سود بیشتر شرکتهای غربی صورت گرفته است.
دولت در دو سال گذشته تلاش کرده اقتصاد ایران از حالت بیثباتی گذشته خارج شود و در یک فضای آرام در مسیر خود حرکت کند. آیا این استراتژی در مقطع زمانی مناسب و به شکل مناسبی صورت گرفته است؟
نوسان قیمتهای کالاهای اساسی در دو سال آخر دولت احمدینژاد رخ داد که عمدتا به دلیل تحریمهای بینالمللی علیه ایران صورت گرفت. دولت احمدینژاد با سیاستهای نادرست خود ضربات اساسی و بسیار سنگین به اقتصاد ایران وارد کرد. دولت احمدینژاد عدالت اجتماعی را در ایران از بین برد. این دولت برای ساختن مسکن مهر به شیوههای غیرعلمی و غیرکارشناسانه متوسل شد که هزینه بسیار زیادی برای کشور در پی داشت. با این وجود دولت آقای روحانی به شکل دیگری در حال تکرار همان اشتباه گذشته است.
دولت تدبیر و امید قصد دارد مسکن مهر را به بازار واگذار کند. در شرایط کنونی۲ میلیون مسکن خالی در کشور وجود دارد. این در حالی است که بسیاری از مردم با مشکل جدی مسکن مواجه هستند و بسیاری از جوانان که قصد ازدواج دارند از اجاره کردن مسکن ناتوان هستند.
متاسفانه برخی از اقتصاددانان که به شکل های مختلف با دولت آقای روحانی در ارتباط هستند به احمدینژاد مارک سوسیالیستی میزنند و وی را«چپ» معرفی میکنند. این در حالی است که تاکنون هیچ دولتی به راست گرایی احمدینژاد بر سر کار نیامده است.
سوسیالیسم به معنای حذف قدرت و سلطه سرمایه برمردم و دموکراتیزه کردن تصمیمگیری برای مردم است. روح دولت احمدینژاد با این مسائل بیگانه بود و وی به هیچ عنوان به دنبال حذف سلطه سرمایه داری بر مردم و دموکراتیزه کردن جامعه نبود.
احمدینژاد سیاست اقتصادی درهای باز را به مراتب بیشتر از حسن روحانی دنبال میکرد. احمدینژاد دوبار از طرف صندوق بینالمللی پول مورد تشویق قرار گرفت. این در حالی است که صندوق بینالمللی پول قلب تپنده سرمایه داری جهانی است.
آقای روحانی در هنگام تحویل لایحه بودجه۹۵ به مجلس شورای اسلامی عنوان کردند که ایران در دوران پسا برجام به دنبال رسیدن به رشد اقتصادی ۸ درصد است. به نظر شما برای اقتصاد نابسامان ایران این رقم بلندپروازانه نیست؟ چه اتفاق مهمی در دوران پسا برجام قرار است اتفاق بیفتد که ما باید منتظر رشد ۸ درصدی در اقتصاد کشور باشیم؟
دولت آقای روحانی برای رسیدن به رشد اقتصادی ۸ درصدی به سرمایهگذاری خارجی احتیاج دارد. این در حالی است که فضای داخلی به هیچ عنوان برای سرمایهگذاری خارجی مهیا نیست. در شرایط کنونی طبقه متوسط ایران به دلیل تورم موجود در کشور باید تمام داراییهای خود را صرف امور روزمره خود کند.
ممکن است آقای روحانی قصد داشته باشد برای رسیدن به چنین نرخ رشدی از بانک مرکزی وام بگیرد که این اقدام نیز تورم موجود در اقتصاد ملی را تشدید میکند و سبب مشکلات بیشتری برای اقشار مختلف مردم میشود. دولت باید به جای چنین شعارهای بزرگی به راهحل ساده رشد از طریق بازتولید یکسان درآمد و سرمایه در بین طبقات مختلف اجتماعی بیندیشد.
بنده پیشنهاد میکنم دولت آقای روحانی سرمایههای هنگفتی که در اختیار سرمایه داران بخش خصوصی قرار دارد را به صورت یکسان در جامعه بازتولید کند. بسیاری از سرمایه داران بخش خصوصی از راههای نامشروع به ثروتهای هنگفت رسیدهاند و به بیت المال دستاندازی کردهاند.
براساس آمار یکی از سازمانهای اقتصادی جهانی سالانه مبلغی بالغ بر ۷ میلیارد دلار از ایران سرمایه خارج میشود. آقای روحانی اگر واقعا قصد دارد اوضاع اقتصادی را بهبود ببخشد در مرحله اول باید مانع از خروج این سرمایه هنگفت از کشور شود.
بابک زنجانی محصول کدام سیاست اشتباه اقتصادی است؟ آقای روحانی متوجه این مسئله نیست که بابک زنجانیها در حال تکرار شدن هستند و اقتصاد ایران به یک دور تسلسل فساد افتاده که مشخص نیست در نهایت به چه شرایطی منجر خواهد شد.
هنگامی که مردم قدرت خرید داخلی نداشته باشند تقاضا برای سرمایهگذاری خارجی وجود نخواهد داشت. در نتیجه هنگامی که سرمایهگذاری خارجی وجود نداشته باشد رشد اقتصادی صورت نمیگیرد که آقای روحانی وعده رشد ۸ درصدی داده است.
متاسفانه دولت آقای روحانی نیز مانند دولت احمدینژاد برای اقتصاد ایران برنامهریزی علمی و منطقی نکرده و قصد دارد بدون آینده نگری مسیر پیش رو را طی کند. در شرایط کنونی نزدیک به ۱۳ میلیون کارگر در کشور وجود دارد، اما یک نماینده نیز در مجلس شورای اسلامی به مطالبات کارگران به صورت جدی توجه نمیکند. چرا کارگران نباید در مجلس نماینده داشته باشند که مطالبات خود را به صورت علنی به گوش مسئولان و مردم برسانند. تنها آقای محجوب به عنوان نماینده طبقه کارگر در مجلس حضور دارد که هر زمان عنوان میکنیم چرا کارگران نماینده ندارند ایشان را مثال میزنند که پیگیر مطالبات کارگران جامعه است. آیا یک نماینده میتواند درد ۱۳ میلیون کارگر جامعه را تشخیص دهد و مداوا کند. کارگران حتما باید دارای نماینده کارگری در مجلس باشند.
دولت احمدینژاد در طول هشت سال در حدود ۷۵۰ میلیارد دلار از فروش نفت درآمد کسب کرد. به نظر شما در دوران احمدینژاد این پولها در چه راهی خرج شد؟
سرنوشت بخش زیادی از این پولها مشخص است. در حدود ۶۰۰ یا ۶۵۰ میلیارد دلار از این پولهای صرف واردات کالاهای مختلف شده است. دولت احمدینژاد پولهای زیادی از کشور را صرف خرید کالاهای نامرغوب کشورهای خارجی میکرد.
به عنوان مثال وی از کشور شیلی انگور وارد میکرد یا اینکه از برخی کشورها عطر و ادکلن خریداری می کرد. با این وجود مقداری از این پولها نیز به قولی سر از ناکجا آباد درآورده است. در برخی از سالهای گذشته اقتصاد ایران در حدود ۱۱۰ میلیارد دلار واردات داشته است. اتفاقا این رقم در چند سال به صورت مرتب تکرار شده و امری مرسوم تلقی میشده است.
احمدینژاد خواسته یا ناخواسته بازی خطرناکی با اقتصاد ایران کرد که تا مدتها عواقب آن در اقتصاد ایران برجای خواهد ماند.