روزنامه آفتاب یزد نوشت: «حاشیهنشینی پدیدهای است که امروز بسیار بر سر زبانها افتاده است و مصادیق آن در کنار شهرهای مختلف به چشم میخورد. در گذشته مفهوم حاشیهنشینی یا گتو معمولا به محلههایی اطلاق میشد که ساکنان آن را افرادی از گروههای دینی یا گروههای قومی خاصی تشکیل میدادند اما امروز کمتر با حاشیهنشینیهای این چنینی که افراد آن را کسانی که با هم همخون یا همنژاد باشند، تشکیل میدهند. در حال حاضر اگر حاشیهنشینانی در کنار یک شهر جمع شده باشند، معمولا افراد تهیدستی هستند که توانایی زندگی در شهر را ندارند. اما منظور از توانایی صرفا توانایی مادی و اقتصادی نیست. هر چند که کم نیستند کسانی که به دلیل نداشتن توان خرید یا حتی کرایه خانه ناچارند در حاشیهی شهرها در وضعیتی نامناسب زندگی کنند اما در این گزارش کسان دیگری مد نظر هستند. کسانی که باید به دلیل به هم نخوردن زیبایی و نظم شهر، روزگارشان را در خارج از شهر بگذرانند؛ آنهایی که باید دور از شهرها یا به بیان بهتر دور از دوربینها بمانند تا تصاویر منتشر شده از شهر هر چه زیباتر، موجهتر و بیحرف و حدیثتر باشد. معتادانی که در حاشیه شهرها زندگی میکنند، خودشان نیز دوری از شهر و چشمان پر از نفرت و گاه نگاههای دلسوزانه را به زندگی در شهر ترجیح میدهند.
چارهای جز تغییر کاربری نیست
هر چه شهری بزرگتر و پرجمعیتتر باشد، احتمال ظهور حاشیهنشینی در آن بالا میرود. تهران هم که پایتختی با جمعیتی بیش از گنجایشش است، از هر لحاظ پتانسیل جمع کردن گروههای مختلف را در حاشیهاش دارد؛ سر ریز شدن جمعیت زیاد به تهران به دلیل تمرکز ادارات، امکانات و از همه مهمتر مشاغل این شهر را به فرصتی مناسب برای حاشیهنشینی و کارتنخوابی تبدیل کرده است. چنین شهری میتواند به بستری مناسب برای وقوع جرم نیز تبدیل شود؛ چه جرمی بزرگتر از خرید و فروش مواد مخدر. این دریای انسانی، همه چیز را از انسان گرفته تا پدیدهها در خود حل میکند. اما همین دریا هم توان پنهان کردن همه چیز را از نظرها ندارد. یکی از این پدیدهها که هر چقدر هم این دریا پخش و متلاشیاش کند، باز رنگ و بوی پلشتیاش چشم و مشام همه را پر خواهد کرد، انباشه شدن تعداد زیادی معتاد در یک محله یا مکان خاص است. محلههای با این ویژگی در سالهای اخیر در تهران کم نبوده است. هر چند سال در میان یکی از این محلهها از معتادان و از آنها پرزیانتر ساقیان تخلیه میشود و مردم آن محله نفس راحتی میکشند. اما ماجرا در همین جا و به همین خوبی و خوشی تمام نمیشود، بلکه نام محلهی دیگری که دچار این سرنوشت شوم شده است، در خبرها دیده میشود و بر سر زبانها میافتد. درهی پونک و خاک سفید چند سالی است که به زندگی عادی بازگشتهاند، در عوض محلههای شوش، دره فرحزاد و به تازگی کوهسنگی در اطراف شهرک رضویه به این درد دچار شدهاند. نمیتوان حسن تبدیل شدن این محلات به پارک و اتوبان را نادیده گرفت. تغییر کاربری این مکانها، گام بزرگی در جهت پاکسازی به شمار میآید. اما آن چه تاملبرانگیز است، پاک نشدن همیشگی تهران از چنین پدیدهای است؛ چرا به جای این که تهران به طور کامل تهی از این حاشیهنشینیهای دردآور شود، تنها نام محلهها و محل استقرار معتادان تغییر میکند.
ناامنی از جنس اعتیاد
این حاشیهنشینیها بیشترین زیان را به مردم محلههای حوالی میزند. مردم شهرک رضویه که در کنار کوه سنگی زندگی میکنند، از این وضعیت بسیار متضرر شدهاند. در روزهای اخیر سایت خبری عصر ایران، یک فیلم از منطقه کوه سنگی منتشر کرد. در این فیلم وضعیت بسیار نامناسب زندگی معتادان در کوه سنگی به نمایش گذاشته شده است. در بخشهایی از این فیلم با چند تن از مردم شهرک رضویه گفتوگویی صورت گرفته است. یکی آنها از شرایط بد زندگی در جوار محل استقرار معتادان و ساقیهای آنها میگویند. زندگی که بسیار با آلودگی و ناامنی همراه هست. به گفته مردم شهرک رضویه تپههای کوه سنگی بسیار ناامن است و کسی جرات بالا رفتن از آن را ندارد. یکی از ساکنان این شهرک از دزدی که به خانهاش شده است، میگوید و دیگری از مسلح بودن معتادان و ساقیها. در بخش دیگری از این فیلم با چند نفر از مبتلایان به موادمخدر گفتوگو شده است. یکی از آنها میگوید تا وقتی که مواد به صورت قاچاق وارد میشود وضعیت همین است. میگوید مواد وارد نشود، هیچ کس نمیکشد. اما دیگر فرد مبتلا از این سخنان چندان خوشش نمیآید. میگوید به قدری مواد را دوست دارد که حتی اگر اجازه ورود مواد را ندهند، من برای مصرف مواد به آلمان میروم! میگوید مهم کله است که کله من هم بوی قورمه سبزی میدهد. صحبتهای این پسر جوان دربارهی مواد مخدر به گونهای است که تصویر او را چون یک انسان عاشق در ذهن منقش میکند، آن هم از آن عاشقهای چشم و دل کور. یکی از مبتلایان هم دختری ۲۴ ساله است که میگوید برای اولین بار از سر خوشی و کنجکاوی دست به مصرف مواد زده و حالا چنین گرفتارش شده است. همچنین بخشی از این گزارش به تدابیری که معتادان و به ویژه ساقیان برای امن کردن محل برای استقرار خودشان اندیشیدهاند، پرداخته است؛ اقداماتی چون استقرار چندین دیدبان در مناطق مختلف تپه!
نیاز به یک برنامه هدفمند داریم
در خصوص وضعیتی که مردم شهرک رضویه به آن گرفتار شدهاند و همچنین استقرار معتادان در کوه سنگی با امیرمحمود حریرچی، جامعهشناس گفتوگو کردیم. وی به آفتاب یزد میگوید: «مشکل این است که مسئله را درست نمیبینند. شهرداری به گردن بهزیستی میاندازد و بهزیستی هم به گردن شهرداری. مشکل این است که مسئله ساماندهی را با جمعآوری یکی میدانیم. ساماندهی یعنی این که برنامهای داشته باشیم که هدفمند باشد. باید بررسی کنیم معتادین متجاهر چرا اینجا هستند؟ کجا باید باشند؟ چه کار کنیم که بتوانند ترک کنند؟ تا وقتی که در کشور مواد و معتاد هست این حاشیهنشینیها هم هست. برخوردهای موقتی موثر نیست و باعث پخش شدن اینها در نقاط بیشتری میشود. باید برنامهای اساسیتر داشته باشیم. اگر ما به کانونهای تجمع اینها هجمه آوریم، در سطح شهر پخش میشوند. چون برنامه نداریم. تنها کاری که بلدیم جمعآوری است. این افراد بعد از جمعآوری، رها میشوند. بعد از این دیگر نمیشود آنها را جمع کرد؛ فرار میکنند، پنهان میشوند. باید اینها را در جهت ترک ساماندهی کنیم. برای ترک دادن باید مداخله کنیم، ولی مداخلهای با برنامه. باید ببینیم برنامهی ما چیست؟ آیا به دنبال پاک کردن آن منطقه هستیم؟ آیا به دنبال پاک کردن منطقه همراه با پاکسازی آدمها هستیم؟ شهرداری و بهزیستی هر کدام این مسئولیت را بر گردن دیگری میاندازد و نهایتا همه از کلانتری محل توقع دارند تا کاری کند. اما وظیفه کلانتری که ترک دادن معتادان نیست. ما باید برای ترک دادن برنامه داشته باشیم. برنامهای که هم مداخله و هم عمل باشد و از خود مردم هم کمک گرفته شود.»
به معتادان شغلی آموزش داده شود
حریرچی در ادامه با توضیح بیشتری در مورد ساماندهی و برنامهی هدفمند ترک معتادان میگوید: «در ایران آمار پایینی راجع به ترک داریم. خیلی از معتادان پس از ترک، رها میشوند و دوباره به سمت اعتیاد کشیده میشوند. بعضی از این معتادان که به مواد کشیدن افتخار میکنند در واقع تظاهر میکنند که از وضعیتشان راضی هستند. آنها با جامعه و مسئولان لجبازی میکنند. وقتی میگویند من ترک بکن نیستم، نباید به جامعه آسیبی بزنند. نباید فرصت مزاحمت و ناامن کردن جامعه به این افراد داده شود. ما حاضریم به معتادان کمک کنیم تا ترک کنند. ولی اگر اصرار دارند که معتاد بمانند، در واقع به حقوق دیگران تجاوز میکنند. چنین فردی دیگر بیمار نیست، مجرم است. امنیت را از بین میبرد. اینها فکر میکنند اگر از ایران بروند، راحت میتوانند مواد مصرف کنند، در صورتی که چنین نیست. خیلی از این معتادان که دوباره گرفتار اعتیاد میشوند، ادعاهایی دارند که درست نیست. مثلا میگویند: دفعات قبل من را بردند ترک و به جای متادون با آب لولهکشی من را ترک دادند. البته بعضی هم حرف درستی میزنند وقتی که میگویند بعد ترک رها شدهاند و به آنها شغلی آموزش داده نشده است. اعتیاد یک معضل اجتماعی است و مبتلایان طرد شده هستند. درحالی که طرد آنها مشکل را حل نمیکند. مردم نباید رفتار طردآمیز داشته باشند. اصلاح این رفتار باید از خانوادههای معتادان شروع شود. اگر رفتار ما طردآمیز باشد، پس معتاد با چه انگیزهای ترک کند. او هم عضوی از جامعه است.
خود مبتلایان هم میگویند ما انگل جامعه نیستیم، ثمره جامعه هستیم. میگویند جامعه با ندادن شغل و تفریح به ما، ما را ایجاد کرده است. یا میگویند خانواده و شرایط خانواده باعث شده است که به سمت مواد برویم. مردم در محلهی هرندی روی سر معتادان آب جوش میریختند ولی مدتی بعد تعدادی از مددکاران اجتماعی با مردم حرف زدند و به آنها گفتند که آیا این آب جوش ریختن انسانی است؟ بدین ترتیب مردم دست از این حرکت برداشتند. باید هم روی معتادان و هم روی مردم کار کرد. ما باید معتادان را هم مانند معلولان ببینیم و به آنها شغل بدهیم. باید انرژی و وقت باید بگذاریم و استعداد آنها را پرورش دهیم. باید کمک کنیم محیط کاری و خانواده دوباره این افراد را بپذیرد. متاسفانه اقدامات در مورد معتادان به یک دور معیوب یا تکرار میماند. اقدامات باید همراه با برنامه و مرحلهبندی باشد. در مقاطع کوتاهمدت باید مداخله انجام دهیم. بررسی کنیم که چرا این افراد در یک محلهی خاص جمع میشوند. این مسئله حتما دلایل مختلفی دارد. همچنین باید بررسی کنیم که آیا انگیزهای برای ترک دارند؟ چرا عدهای از آنها نمیخواهد ترک کند؟ باید علائم اعتیاد، انواع اعتیاد، معالجه اعتیاد و پیشگیری از اعتیاد بررسی شود. بعد از مداخله، مرحلهی پیگیری آغاز میشود. در این مرحله باید مداخلات را ارزشیابی کنیم. ببینیم مداخلات جواب داده یا نه؟ معتادان شغل پیدا کردند یا نه. قطعا این وضعیت برای مردم منطقه پانزده و به ویژه مردم شهرک رضویه آسیبزا است و باعث آزار آنها میشود. مردم این شهرک دچار آزار میشوند و این باعث مشکلات روحی و روانی بین آنها میشود. باید حواسمان باشد که گرمخانه را درچه محلی باید تاسیس میکنیم. سوءمصرفکنندگان مواد از گرمخانه نفرت دارد. ترجیح میدهد در سرما باشد ولی به گرمخانه که حالت زندان دارد نرود. پس از گرمخانه میگریزد و در حول و حوش آن جمع میشود. گرمخانهها شرایط لازم برای تحت مراقبت گرفتن آدمها و مقدمه معالجه را ندارند و همه میخواهند از آن فرار کنند. عملکرد گرمخانهها باید ارزشیابی شود. مسئله اعتیاد در این کشور نه تنها کاهش نیافته، بلکه هر روز بیشتر میشود. چهار میلیون مصرفکننده مداوم داریم که رسما درگیر مواد هستند. مصرف کنندگان تفننی هم کم نداریم.»
هیچ جای شهر در امان نیست
دیر یا زود کوه سنگی هم از وجود معتادان و ساقیها پاکسازی میشود. دیر یا زود هر کسی به آنچه سزایش است خواهد رسید؛ ساقیها دستگیر و معتادان این نقطه راهی کمپهای ترک اعتیاد میشوند. اما آیا در آینده در این شهر، کوه سنگی دیگری سربرنخواهد آورد؟ کوه سنگی یک قربانی است. شاید اگر یک بار برای همیشه برنامهای دقیق و منظم برای ترک افراد تنظیم و به کار بسته شود، محلههای تهران این چنین یکی یکی گرفتار این پدیده نشوند. شاید استقرار این افراد در حاشیههای شهر چهرهی بخشهای بزرگی از شهر را از این ناپاکی، مصون نگه دارد، اما گناه مردمی که در محلههای حاشیهای شهر و به قول معروف زیر پونز نقشه زندگی میکنند چیست؟ بیشک گرفتاری محلههای حاشیه شهر به این بلا، به معنای در امان ماندن سایر نقاط شهر نخواهد بود. شاید بتوان با دور نگه داشتن چنین پدیدههایی چهرهای زیبا برای شهر ساخت، اما آتشی اگر به جان جنگل بیفتد، همه درختان را میسوزاند؛ این محلهها نزد مشتریان و مصرفکنندگان محلاتی گمنام نیستند و چه بسا خریدارانی که از بخشهای مختلف تهران به این محلههای حاشیهای مبتلا مراجعه میکنند.»