مرور روزنامه‌های شنبه پنجم تیرماه
جاده قاتل جان سرباز معلمان، تزریق واکسن کرونای ایرانی به رهبر انقلاب و ۳ پیام، احتمال سقوط دولت افغانستان تا ۹ ماه دیگر، جهان تحت تأثیر رسیدن رونالدو به دایی، یخ بورس آب می‌شود؟، هشدار روسیه به لندن، تداوم ضد و نقیض‌های احیای برجام، تهدید کانادا درباره هواپیمای اوکراینی و پاسخ ایران، محسنی اژه‌ای جدی‌ترین گزینه‌ی جانشینی رئیسی و صادق لاریجانی جایگرین احتمالی آیت‌ا... جنتی! از مواردی است که موضوع گزارش‌های خبری و تحلیلی روزنامه‌های امروز شده اند.
کد خبر: ۹۷۳۷۳۵
تاریخ انتشار: ۰۵ تير ۱۴۰۰ - ۰۸:۳۳ 26 June 2021

به گزارش «تابناک» روزنامه‌های امروز شنبه پنجم تیرماه در حالی چاپ و منتشر شدند که دریافت واکسن ایرانی کرونا توسط رهبر معظم انقلاب و پاسداشت افتخار ملی از یک سو و خبر جان باختن ۵ سرباز معلم و تشییع دو خبرنگار محیط زیست در بهشت زهرا در کنار گزارش‌هایی از وضعیت بی ثبات افغانستان و گمانه‌ها برای ریاست قوه قضاییه در صفحات نخست روزنامه‌های امروز برجسته شده است.


تبلیغات
 
 

در ادامه تعدادی از یادداشت‌ها و سرمقاله‌های منتشره در روزنامه‌های امروز را مرور می‌کنیم:


توزیع فحش به‌جای واکسن!

کامبیز نوروزی وکیل دادگستری طی یادداشتی در شماره امروز جهان صنعت با عنوان توزیع فحش به‌جای واکسن نوشت: یک مقام حکومتی موظف است وظایفش را به درستی انجام داده و با مردم به احترام سخن بگوید. فحاشی و توهین بد است، از زبان و قلم مقام دولتی، بدتر و زشت‌تر و قبیح‌تر.
از آن توئیت کیانوش جهانپور که منتقدان وضعیت توزیع و تزریق واکسن کرونا را با لفظی زشت خطاب کرد و به آن‌ها توهین کرد، چند روزی می‌گذرد. بنده منتظر بودم یکی از ارباب قدرت لااقل چیزی بگوید و درسی به او بدهد. صدای همه از این زشتگویی او درآمد. او بر بی‌ادبی و آداب‌شکنی آنقدر اصرار دارد که نه فقط سعی نکرد ادبیات وقیح خود را اصلاح کند، بلکه با توئیت دیگری که «حرفو که بندازی زمین صاحبش برمیداره…» نشان داد که اصلا از جنس همین نوع ادبیات وقیح و فحاش است و بر آن اصرار دارد. اینکه این آقا به لفظی رکیک منتقدان را خطاب کرده است، خیلی مهم نیست. خودش را نشان می‌دهد که به قول امام علی (ع) انسان زیر زبانش نهفته است. او با این زبان واقعیت خودش را آشکار می‌کند. مهم‌ترش آن است که غیر از اسحاق جهانگیری که در این مورد تذکری ملایم به نمکی داد، روسای او به شکلی غیرمسوولانه در برابر این رکاکت و وقاحت سکوت کرده‌اند.


صدای همه از این وقاحت و فحاشی درآمد، الا صدای آن وزیر که رئیس اوست و همه وقتش یا غصه می‌خورد یا ذوق می‌کند و یا از ذوق یا غصه خوابش نمی‌برد و آدم را یاد مجیزگویان دربار قاجاری می‌اندازد. آقای رییس‌جمهور هم برایش مهم نیست که تکانی به زبان یا قلمش بدهد و با تنبیه این عضو دولت در این روز‌های آخر، واکنش مختصری به رواج آلودگی زبان سیاسی در کشور نشان دهد که خیلی بیشتر و مرگبارتر از کرونا در اهل دولت و سایر قوا اپیدمی شده است. هتاکی و تهمت و فحاشی در الگوی زبانی و گفتاری صاحبان قدرت چنان ریشه دوانده که بدون آن‌ها اصلا نمی‌توانند دهان باز کنند.
شاید از نظر حقوقی توهینی که جهانپور کرده است قابل تعقیب کیفری نباشد، چون فرد معینی را نشانه نگرفته است، اما کار او بدتر و پلیدتر از توهین ساده است، زیرا به جماعتی بزرگ فحاشی کرده است. اما یادمان باشد که بی‌مقدار شدن و انگشت‌نما شدن او به عنوان کسی که مقام مسوول است و زبانش علیه منتقدان به فحش و ناسزا می‌چرخد، کیفری بدتر از چندتومان جزای نقدی یا چند ضربه شلاق است. امیدوارم این موضوع به غصه‌ها و بی‌خوابی‌های وزیر بهداشت اضافه نکرده باشد.

 

‌رئیسی و دل کندن از حامیان خود؟!

احمد غلامی. سردبیر روزنامه شرق در بخشی از سرمقاله امروز این روزنامه با عنوان رئیسی و دل کندن از حامیان خود نوشت: دولت سیزدهم دولتی بدون هژمونی است و مخالفان او در خارج و در داخل مرز‌ها بر این طبل می‌کوبند که این دولت، دولت همه مردم نیست. شاید در ظاهر این سخنان مشکل جدی ایجاد نکند، اما اگر دولت سیزدهم نتواند هژمونی لازم را به وجود بیاورد، یعنی ائتلاف‌ها و اتحاد‌هایی در میان صفوف آرای متفرق جامعه به وجود نیاورد، حتی با گشایش اقتصادی هم نمی‌تواند دولتی توانمند باشد. یک دولت توانمند دولتی است که هژمونیک است و با صیانت از این هژمونی می‌تواند یک «جبهه تاریخی» تشکیل بدهد. بدون استثنا هیچ‌کدام از دولت‌های چهار دهه گذشته نتوانسته‌اند به معنای واقعی هژمونی شده و جبهه تاریخی را صورت‌بندی کنند.

 

دولت اصلاحات (خاتمی) در ظاهر توان این را داشت که تبدیل به دولتی هژمونیک شود، اما در گیر‌وگرفتاری‌های دولت‌مداری و سنگ‌اندازی‌های مخالفان، این توان از دست رفت. نوعی واگرایی بین جناح‌های سیاسی وجود دارد که بیش از آنکه طالب موفقیت دولت‌ها باشند، در انتظار شکستشان هستند و برای آن روزشماری می‌کنند. اگر به سابقه دولت‌های بعد از انقلاب نگاه کنید، می‌بینید خصومت‌ها فراتر از رقابت‌های سیاسی است و گویا این دولت‌ها، دولت‌های گذشته و دولت مستقر مال دو کشور متفاوت‌اند. شاید همین خصومت‌هاست که منجر به روی کار آمدن دولت سیزدهم شده است؛ دولتی نه با یک شور و شوق انتخاباتی و مشارکت حداکثری. دولت‌هایی که در شرایط مطلوب روی کار آمده‌اند، بعد از گذشت چند‌صباحی دچار مشکلات عدیده‌ای شده‌اند.

 

اینک دولت سیزدهم با چه مسائلی روبه‌رو خواهد شد، معمای چندان پیچیده‌ای نیست. مخالفان دولت سیزدهم خاصه مخالفان رئیس‌جمهور در بیرون از مرز‌های کشور، بر تبلیغات تخریبی خود خواهند افزوده و منتقدان و مخالفان داخلی سکوت اختیار کرده و نظاره‌گر این تخریب‌ها خواهند بود. این تخریب‌ها دولت سیزدهم را بیش‌از‌پیش به خاستگاه خود یعنی نهاد‌های رسمی نزدیک کرده و آنان با یکدیگر جبهه‌ای واحد را تشکیل خواهند داد. در‌صورتی‌که باید این روند معکوس باشد و دولت از خاستگاه اصلی‌اش منفک شده و به سوی اتحاد‌ها و ائتلاف‌های فراگیر روی آورد. برای ایجاد هژمونی و یک جبهه تاریخی باید رویکردی متفاوت نسبت به نیرو‌های اجتماعی داشت و با ائتلاف‌های استراتژیک این نیرو‌های اجتماعی را در یکدیگر ادغام کرده تا به یک اراده جمعی دست پیدا کرد. این ائتلاف استراتژیک موجب تحقق ایده‌های دولت در جامعه می‌شود. ناتوانی از خلق اراده جمعی در بین مردم می‌تواند پاشنه آشیل دولت سیزدهم باشد؛ پاشنه آشیلی که متأسفانه برای مخالفان و موافقان با آن آشکار است. اگر دولت رئیسی نتواند به یک اراده جمعی شکل بدهد تا بحران‌ها را از سر راه بردارد، در چهار سال آینده حل مسائل و مشکلات کشور، غامض و پیچیده‌تر خواهد شد و مردم به این باور خواهند رسید که حتی با یک دولت یکدست هم کاری از پیش نخواهد رفت؛ دولتی که حمایت نهاد‌های رسمی را پشت سر خود دارد. شکست دولت سیزدهم خواسته یا ناخواسته شکست جامعه‌ای است که در روی‌کار‌آمدن آن مشارکت جدی نداشته است.

همین امر مخالفان و منتقدان را تحریص می‌کند تا به سمت انکشاف زوایای پنهان نابلدی دولت رئیسی گام بردارند. دولت‌های گذشته حداقل در آغاز راه در چنین موقعیتی قرار نداشتند و مخالفان آنان با سکوت در کمین بودند تا در بزنگاهی دولت را غافلگیر کنند؛ اما دولت رئیسی از همین آغاز با مخالفان جدی و پروپاقرصی روبه‌رو است. دولت رئیسی بیش از هر دولت دیگری ناگزیر است به مردم پناه ببرد و هویت‌های متفاوت اجتماعی را درک کند؛ مردمی را درک کند که احساسات و تجربه‌های عادی آنان در زندگی روزمره سیاستشان را می‌سازد. آنچه برای دولت سیزدهم امری حیاتی است، پرهیز از تصور بوروکراتیک از دولت است. تصور بوروکراتیک از سیاست در پی بسیج نیرو‌های متفاوت مردمی نیست و اراده هم برای این کار ندارد. دولت‌های بوروکراتیک مایل نیستند مردم قدرت بگیرند و صاحب‌اختیار خود باشند. مردم را خلاصه‌کردن در حامیان خودی‌ها، سیاست بی‌سیاستی است. سیاست واقعی گسترش توانمندی‌های عمومی و بیش از هرچیز افزایش توان مردم عادی است. دولت رئیسی ناگزیر است خلاف دولت احمدی‌نژاد حرکت کند؛ اگر دولت احمدی‌نژاد از مردم آغازید و به حامیان خود رسید، دولت رئیسی باید از حامیان خود دل کنده و به سوی مردم بازگردد.

 

پیشنهاد احیای جناح چپ توسط عبدالله گنجی

عبدالله گنجی مدیرمسئول روزنامه جوان در بخشی از سرمقاله امروز این روزنامه با عنوان لزوم احیای چپ نوشت: به نظر می‌رسد بخشی از اصلاح‌طلبان با ماهیت حقیقی و حتی حقوقی جمهوری اسلامی به خط پایان رسیده‌اند؛ نه راهی برای گفتگو در درون حاکمیت باقی گذاشته‌اند و نه درصدد اصلاح ذهنیت حاکمیت هستند و نه حاضرند طرفداران نظام «فرادینی» را به حاشیه برانند و نه می‌توانند از پوستین روشنفکری و پرستیژخواهی اجتماعی خارج شوند.
راه چاره، احیای چپ با محوریت اصول انقلاب اسلامی است. پاسخ امام به درخواست بنیان‌گذاردن چپ در زمستان ۱۳۶۶ و نامه امام به محمدعلی انصاری می‌تواند مبنای بازگشت باشد. می‌توان بر سر اصول توافق کرد و میدان فروع و سلایق را به رسمیت شناخت. اصلاح‌طلبان نمی‌توانند به این تعبیر سروش عمل کنند که در اصول هم می‌شود اجتهاد کرد (ابطال‌پذیری).


جمهوری اسلامی به عنوان نظامی نوپا و بی‌تجربه حتماً دارای اشتباه و اشکال است. درباره همه اشکالات می‌توان صحبت کرد، اما همانگونه که در بیانیه گام دوم آمده، در اصل حرکت انقلاب «تجدیدپذیری» رخ نخواهد داد و از قضا نیرو‌های فکری اصلاحات در همین نقطه ایستاده‌اند و حال شورای نگهبان باید چه کند؟
به نظر می‌رسد چپ‌هایی که می‌خواستند چپ بمانند بین نظام و تجدیدنظرطلبان گرفتار شدند و به حاشیه رفتند. امثال مرحوم محتشمی‌پور، سید هادی خامنه‌ای و برخی روحانیون چپ باید بر محوریت چپ برگردند.
حزب کارگزاران سه، چهار سالی است که با شیبی ملایم به دنبال بازگشت و احترام به نظام است، این مسیر می‌تواند به اعتمادسازی و عادی‌سازی روابط منجر شود. نگارنده هویدایی اصلاح‌طلبان در سپهر سیاسی کشور را در قالب احیای چپ میسر می‌داند. سخت یقین دارم چپ‌هایی هستند که به رهبری انتقاد‌های تندی دارند، اما امام، انقلاب و نظام را قبول دارند و به آرمان‌های انقلاب پایبند هستند.


این افراد مورد تأیید و علاقه رهبری هستند، زیرا او به خود دعوت نمی‌کند. مرحوم محتشمی‌پور یکی از این افراد بود که هم منتقد بود، هم مرتبط و هم رهبری به ایشان علاقه‌ای ویژه داشت که در پیام تسلیت نیز بارز است. به گذشته که می‌نگریم پنجره اصلاح‌طلبی باز بود، از مجلس سوم تا مجلس ششم. از خاتمی تا کاندیداتوری موسوی، اما اصلاح‌طلبان حاضر نیستند انحراف از معیار رفتار خود را بپذیرند و آن را اصلاح کنند. احیای چپ به عنوان یک بال سیاسی نظام ضروری است. چپ به غزه و لبنان باور دارد، ولایت فقیه را اگرچه در نیابت تعریف نمی‌کند و مطلقه و کشفی نمی‌داند، اما بودن آن را در قانون اساسی محترم می‌شمارد و اصل ۱۱۰ را می‌پذیرد. حال آنکه اصلاح‌طلبی آن را یکه‌سالاری و دیکتاتوری صالحان و دین را افیون حکومت می‌داند. چپ پیام حج خونین ۱۳۶۶ امام را «منشور انقلاب» اعلام کرد، اما اصلاحات اعلامیه حقوق بشر و مانیفست‌های خودساخته از اندیشه‌های انتقادی مکاتیب غربی را مسیر حرکت خود می‌داند.
چپ به مبارزه با استکبار و صهیونیسم باور دارد، اما اصلاح طلبی راه تهی‌کردن جمهوری اسلامی از روحیه انقلابی را رابطه بی‌چون و چرا با استکبار می‌داند. قطعاً هیچ طرحی برای حذف اصلاح‌طلبان از قدرت تعبیه نشده است، اما قانون انتخابات بر فرد و نه جریان متمرکز است و اگر اصلاح‌طلبان رو به نظام ایستاده بودند، می‌توانستند مهره‌های موجه خود را توافق کنند و در دقیقه ۹۰ دچار حیرانی نشوند و مشروعیت نظام را به سخره نگیرند. اینکه شورای نگهبان جناحی عمل می‌کند و درصدد حذف ماست مسئله را حل نمی‌کند. باید در آیینه نظام جمهوری اسلامی خود را ببینند. به جای دموکراسی به مردم‌سالاری دینی باور داشته باشند، باید بوم جمهوری اسلامی را باور داشت. باید ظن حاکمیت را برطرف کرد و به عنوان «یک سلیقه» به درون نظام بازگشت.

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار