علیرضا خانی، سردبیر روزنامه اطلاعات در یادداشتی با عنوان «ما را چه شده است؟!» این گونه آورده است:
کد خبر: ۹۷۵۴۷۲
تاریخ انتشار: ۱۱ تير ۱۴۰۰ - ۲۱:۲۴ 02 July 2021
علیرضا خانی، سردبیر روزنامه اطلاعات در یادداشتی با عنوان «ما را چه شده است؟!» این گونه آورده است:

حدود سی سال پیش، در اوایل دهه ۷۰ فرمانده نیروی انتظامی یزد گفته بود اگر نبودند افراد غیربومی و برخی مهاجران، ما می‌توانستیم نیروی انتظامی را در یزد به کلی تعطیل کنیم و برویم شغل دیگری بیابیم.
تا همان سال‌ها و بلکه سال‌هایی بعد، در یکی از خیابان‌های مرکز شهر، دکان میوه‌فروشی دو نبشی، در حاشیه میدان بود که با اینکه فقط صاحبش آنجا را می‌گرداند و کارگر نداشت، اما شبانه روزی باز بود. پیرمرد، بعد از اذان مغرب پارچه‌ای روی میوه‌ها می‌کشید و یک چراغ را روشن می‌گذاشت و در حالی که در دکان چهارطاق باز بود، به مسجد می‌رفت و بعد به خانه. مردم می‌آمدند میوه را بر می‌داشتند روی ترازوی دکان وزن می‌کردند و می‌رفتند و فردا، پول را به پیرمرد می‌دادند. آن موقع، دوربین مداربسته اصلاً معنایی نداشت.

دوستی می‌گفت: با یک تریلی ۱۸ چرخ روباز پر از بار از بندرعباس عازم تهران بودم، که به دلایلی به یزد رفتم و منزل یکی از دوستان رسیدم. مرتب از پنجره تریلی را نگاه می‌کردم. قرار بود شب آنجا اتراق کنم. صاحبخانه گفت: چه شده؟ چرا بیقراری؟ گفتم چندین تن بار روی تریلی است که امانت مردم است. اینجا پارکینگ عمومی کجاست؟ صاحبخانه گفت: تریلی که مزاحم کسی نیست. همان‌جا که گذاشتی خوب است. تا صبح بیقرار بودم. صبح دیدم ده‌ها تن بار با ارزش دست نخورده مانده است…

بازار زرگرها، دو در داشت. پیرمرد صاحب مغازه‌ای هر روز از در جنوبی وارد بازار می‌شد و دوچرخه را به درخت تکیه می‌داد. یک روز عصر که برگشت دید دوچرخه نیست. گفت: بالاخره اینجا هم دزد آمده است. لابد قسمت بوده، بعد از چند روز فروشنده همکاری گفت: آن دوچرخه که جلوی در شمالی بازار چند روز است مانده، دوچرخه شما نیست؟ پس چرا پیاده می‌آیی و می‌روی؟ پیرمرد یادش آمد که آن روز، استثنائاً، به خاطر کاری که داشته از در شمالی وارد شده و موقع خروج یادش نبوده است. رفت و دوچرخه را برداشت.

حکایت‌های فوق، قصه و افسانه نیست. عین واقعیت است و تا سالیانی پیش اگر در یزد کسی این حکایت‌ها را می‌گفت، دیگران آن را موضوعی عادی می‌انگاشتند که مانند اینکه خورشید هر روز از شرق طلوع و در غرب غروب می‌کند نیازی به گفتن ندارد و اصلاً مگر می‌شود کسی میوه را ببرد و پولش را ندهد، یا مگر می‌شود بار تریلی و دوچرخه پیرمرد گم شود؟

با این مقدمه به خبری که همین پریروز در روزنامه اطلاعات منتشر کردیم توجه کنید: «سرقت در رأس جرائم استان یزد قرار دارد. رئیس کل دادگستری استان یزد گفت: بعد از سرقت، توهین، ضرب و جرح و تهدید قرار دارد. او گفت سال گذشته به ازای هر هزار یزدی ۱۲۳ پرونده قضایی تشکیل شده است.»

این اتفاق، فارغ از هر گونه نگرش و هر نوع سوگیری سیاسی، به تنهایی نشانه یک فاجعه است.

خبر فوق نشان می‌دهد سرقت در شهر دارالعباده‌ای که تا سالیانی نه چندان دور، اتفاقی بغایت دور و کمیاب و شگفت می‌نمود، امروز نخستین فعل مجرمانه است و ثانیاً اگر هر پرونده قضایی را دست کم دارای دو سر بدانیم، از هر هزار یزدی هر سال ۲۴۶ نفر درگیر محاکم می‌شوند؛ یعنی یک‌چهارم جمعیت کل.

در تبیین و شناخت یک پدیده اجتماعی هر گونه نگاه تک‌ساحتی و تک‌بعدی ممکن است ناظر را به خطا بیندازد. طبعاً بسیاری از صاحبنظران، در تبیین این پدیده «فقر» را به عنوان یگانه عامل این رویداد تلقی می‌کنند در حالی که فقر پدیده دائمی در آن منطقه بوده و در زمان‌های پیش نیز مردمی که با انواع جرائم رابطه‌ای نداشتند، نوعاً از تمکن نیز بی‌بهره بودند. هر چند فقر می‌تواند به عنوان عامل ثانوی و مشدد بزهکاری و جرم عمل کند، اما فی حد ذاته به جرم منجر نمی‌شود. بهترین دلیل این مدعا، فقیر و تهیدست بودن عمده متدینین، عرفا، محترمین، دراویش، فضلا و عالمان و نیزه توده مردم در دوران گذشته است که هیچ لطمه‌ای به شرافت و پاکیزگی و پاکدستی آن‌ها نمی‌زد. اما آنچه می‌توان به عنوان عامل اصلی رشد حیرت‌انگیز آسیب‌ها، ناهنجاری‌ها، انحرافات اجتماعی و جرایم در جامعه سنتی و مذهبی دارالعباده دانست، افول ارزش‌های اخلاقی، به مثابه سایر مناطق جغرافیایی است. بدون شک ارزش‌های اخلاقی.

حتی فراتر از مذهب، به عنوان بزرگترین و محکم‌ترین سد در برابر هر گونه ناهنجاری و انحراف عمل می‌کند. اخلاق به معنای وسیع و کلی، به معنای بهره‌مندی از فضائل و ترک رذائل است. اخلاق به انسان‌ها می‌آموزد «امر خوب» به خودی خود حائز ارزش عظیم است حتی اگر بقیه جامعه به آن بی‌اعتنا باشند.

خوب بودن، خوب رفتارکردن، خوب زیستن و خوب‌نگریستن حائز ارزش ذاتی است حتی اگر نتیجه عینی و زیستی نداشته باشد. مهمترین عاملی که می‌تواند جامعه را در برابر انواع و صُور مختلف انحراف واکسینه و مصون کند، بازگشت به مکارم اخلاق است. جامعه‌ای که حتی اگر دین‌مدار هم نباشد، می‌تواند به اصول اخلاقی پایدار و وفادار باشد.

دانستن چرایی این‌که چه طور طی سالیانی، ارزش‌های اخلاقی در جامعه افول کرده است، سهل و ممتنع است. به نظر می‌رسد متولیان اخلاق و دین، در این سالیان مرتکب کوتاهی‌های هولناکی شده‌اند. اگر در جامعه‌ای اخلاق سقوط کند، پلیس که هیچ، بزرگترین ارتش‌ها نیز نمی‌توانند موج جرائم و انحرافات را مهار کنند. اما شناخت این چرایی، بدون دخالت دادن فرضیات و حدس و گمان‌های شخصی، نیازمند پژوهشی گسترده در حوزه جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی است. کاری که به رغم اهمیت حیاتی آن، همچنان بر زمین مانده است….
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار