به گزارش تابناک همدان روزنامه آرمان امروز در مطلبی با عنوان«عارضه اجتماعی افشاگریهای سوخته سیاسی» این گونه آورده است: افشاگری یا آنچه در فضای سیاسی کشور با نام «بگم بگم» معروف است، به یکی از واکنشهای مرسوم شخصیتهای سیاسی تبدیل شده است و نهتنها فضای سیاسی بلکه کل فضای انتخاباتی کشور را در بر گرفته، به حدی رسیده که مسئولان در گردنههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی وقتی حرفی برای گفتن ندارند دست به تخریب رقیبهای خود جناح مقابل میزنند، تا از این راه بتوانند نظرات مردم را به خود جلب کنند. این روش تا حدی شدت یافته که حالا باید از آن به عنوان یک «عارضه اجتماعی» نام ببریم که نهتنها به اعتماد عمومی صدمه وارد میکند بلکه باعث تخریب چهره حاکمیت هم شده است که بسیاری از کارشناسان در مورد عواقب این عارضه هشدار دادهاند ولی هرچه تلاش میکنند نمیتوانند سیاستمدارن را متوجه کنند که تخریب رقیبها باعث تزلزل در دوران مدیریت خودشان هم خواهد شد و این روند به صورت زنجیروار ادامه خواهد داشت و قدرت اجرایی را از دولتها و مدیران خواهد گرفت.
بزرگنمایی موفقیتهای حداقلی
یک جامعهشناس ارتباطات در گفتوگویی که با خبرنگار «آرمان امروز» داشت این کنشها و واکنشها در قالب افشاگری یا تخریب رقیب سیاسی را یک عارضه اجتماعی میداند و میگوید: چون هیچکس قصد درمان این عارضه را ندارد اکنون باید از آن به عنوان یک بحران جدی نام برد. محمدعلی الستی در پاسخ به این سوال که افشاگریهای سیاسی چه تاثیراتی بر جامعه خواهد گذاشت، به خبرنگار «آرمان امروز» میگوید: «وقتی در مورد افشاگریهایی که مسئولان بعد از به پایان دوره مدیریتشان میکنند، صحبت میکنیم در ابتدا باید بگوییم که این یک عارضه نامطلوب سیاسی و اجتماعی است که نیاز دارد به چشم یک آسیب و مشکل حاد اجتماعی به آن نگاه کنیم و هنگامی که راهی برای درمانش پیدا نمیکنیم. حتی برای برطرف کردنش برنامهای نداریم، نیاز است بگوییم با یک بحران جدی روبهرو شدهایم. وقتی دولتها و مسئولان در دورههای مختلف نمیتوانند با چالشهای خود دست و پنجه نرم کنند و توانایی خروج از بحرانهای بهوجود آمده را ندارد بهترین کار را در این میبینند که نقاط تاریک دوره خود را فراموش کنند و در مورد موفقیتهای خود بزرگنمایی کنند. یکی از مشکلات مقامات ما این است که به شدت در مورد مسائل جزئی نِگر هستند و نگاه بلند مدت به مسائل و مدیریت خود ندارند. در واقع به دلیل آنکه دوران درخشانی نداشتهاند، ترجیح میدهند بهصورت کلی در مورد عملکردشان صحبت نکنند و به موارد انگشت شمار اشاره میکنند و تلاش میکنند تعریفهای که خودشان از موضوعات دارند را به مردم ارائه بدهند. همین موضوع میتواند نگاه شهروندان را به حاکمیت و آنچه مدیریت کشور مینامند، با بیاعتمادی همراه شود.
شیوع عارضه بگم بگم های سیاسی
این استاد دانشگاه با عنوان کردن مثالی در همین مورد ادامه میدهد: «در این مورد باید یک مثالی بزنم. وقتی در یک اداره مدیران و مسئولان تلاش میکنند برای خوب جلوه دادن خود، نقاط ضعف همکارانشان را بزرگنمایی کنند و در اصطلاح زیرآبزنی کنند، طرف مقابل هم همین سیاست را در پیش خواهد گرفت. در این وضعیت مدیرکل آن اداره نسبت به هر 2 دسته بی اعتماد میشود و در ادامه تصمیم میگیرد هر 2دسته را رها کند. در این صورت نه اداره مورد نظر کارایی لازم را خواهد داشت و نه ارباب رجوع از عملکرد آنها رضایت خواهند داشت. حالا این روابط بین مسئولان و شهروندان در ایران به وجود آمده است. حالا این به رسمی تبدیل شده است و هر دولتی که روی کار میآید سعی میکند دولتهای گذشته را ناکار آمد جلوه دهد و ناتوانیهای آنها را در رسانههای همسو بزرگنمایی کنند. این روش نهتنها کمکی به مسئولان نخواهد کرد بلکه باعث تخریب چهره سیاسی کشور خواهد شد. چون همه جناحها و احزاب در فضای سیاسی ایران در یک دسته حضور دارند که در این قالب تنها 2 جریان اصلاحطلب و اصولگرا داریم. توجه داشته باشید که هر کاری این جناحهای سیاسی انجام دهند در کارنامه حاکمیت ثبت خواهد شد. طرفهای سیاسی با استفاده از افشاگری و تئوری بگم بگم سعی در تخریب یکدیگر دارند ولی نتیجهای بهجز بدبینی مردم نسبت به حکومت را در بر نخواهد داشت. در واقع این روند مشروعیت نظام را هم تضعیف خواهد کرد.» لستی با تاکید بر اینکه افشاگری و بگم بگمهای سیاسی را باید یک عارضه بدانیم اضافه میکند: «این بگم بگمها و افشاگریها را باید بهعنوان عارضههای اجتماعی توصیف کنیم. از نظر روانشناختی این کنشها را باید اقدامات سلبی بنامیم. واکنشهای سلبی مسئولان باعث شده است آن چیزی که مردم نمیخواهند را در اختیارشان قرار میدهند و در این شرایط مردم هم دچار سردرگمی میشوند و نمیدانند که چه باید بکنند. عارضهای که در فضای سیاسی کشور ما وجود دارد این است که تنها به موضوعاتی اشاره میشود که نیازی به آنها نداریم و همین باعث میشود از آن چیزهایی که جزو مطالبات و خواستههای جامعه محسوب میشود هر روز دورتر شود. مسئولان ما به آن مواردی که جامعه از آنها مطالبه میکند توجهی ندارند و تنها برای آنچیزیهایی که نمیخواهیم برنامهریزی میکنند و در ادامه در اجرایی کردن آنها هم دچار مشکل میشوند و به اهداف خود نخواهند رسید.»
او با اشاره به اتفاقات تاریخی که باعث شده افشاگریها و بگم بگمها به رسمی در انتخابات و فضای سیاسی ایران تبدیل شود، میگوید: «در انتخابات سال 76 شاهد تکثر جناحهای سیاسی بودیم که قصد داشتند در انتخابات ریاستجمهوری شرکت کنند. در آن سال این نیروهای موسوم به اصولگرا بودند که با آماری 30 درصدی اکثریت انتخابات را در دست داشتند و اگر روند همانگونه ادامه پیدا میکرد این «علیاکبر ناطقنوری» بود که به جای «محمد خاتمی» بهعنوان رییس جمهور معرفی میشد اما نیروهای اصلاحطلب که در آن روزها هنوز به این نام شناخته نمیشدند تلاش کردند برای شکست دادن آرای 30 درصدی اصولگرایان با نشان دادن نقاط ضعف دولت قبلی و اشکال گرفتن از برنامههای ناطقنوری نظر باقی شرکت کنندگان در انتخابات را به خود جلب کردند. بههمین دلیل بود که مشاهد کردیم دولت 8 ساله اصلاحات نتوانست در دوره فعالیت خودش استقلال کاملی داشته باشد و در ادامه مشکلاتی در روند مدیریت کشور پیش آمد، چون پایههای این دولت با «نه» گفتن به سیاستهای رایج بنا شده بود. متاسفانه این رسمی بود که به دولتها و انتخابات دورهای بعدی هم کشیده شد با این تفاوت که تخریبها و آنچه حالا افشاگری نام دارد با شعارهای پوپولیستی ادغام شده و شدت بیشتری گرفته است و بهنوعی برگ برنده نامزدها و مسئولان محسوب میشود. آنها با این گونه روشها سعی میکنند خود را از چالشهای به وجود آمده نجات دهند ولی تاثیری که بر جامعه میگذارد بهجز سردرگمی مردم و همینطور بدبین شدن آنها به سیاستمداران نتیجه دیگری نخواهد داشت.»